اعتقادی
در پرونده “ابعاد پیدا و پنهان بهائیت” برای اولین بار دستخطهایی
از استفتاء امام خمینی (ره) و آیت الله بروجردی درباره فرقه ضاله
بهائیت منتشر شده است.
در پرونده “ابعاد پیدا و پنهان بهائیت” برای اولین بار دستخطهایی
از استفتاء امام خمینی (ره) و آیت الله بروجردی درباره فرقه ضاله
بهائیت منتشر شده است.
آری، برای شنا کردن در جهت مخالف جریان رود، قدرت و جرأت لازم است،
هر ماهی مردهای میتواند همسو با جریان آب حرکت کند.
ساموئل اسمایلز(منسوب)
رنج یا موهبت
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،
از او پرسید:
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت:
وقتی که میخواهم وسیله آهنی بسازم،یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم.سپس آنرا روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل
دلخواه درآید.اگر به صورت دلخواهم
درآمد،می دانم که وسیله مفیدی خواهد بود،اگر نه آنرا کنار میگذارم.
همین موصوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا ، مرا در کوره های رنج قرار ده ،اما کنار نگذار
حفظ چادر حفظ دين و مذهب است شيوه زهرا و درس زينب است….
بیداری سرکوب شدنی نیست
رهبر انقلاب اسلامی: «وقتی بیداری اسلامی در دنیای اسلام رخ میدهد، شما میبینید چقدر دستپاچه میشوند،
تلاش میکنند، کار میکنند بلکه ضایعش کنند، بلکه نابودش کنند…
بیداری اسلامی نابود شدنی نیست؛ بیداری اسلامی انشاءالله به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی به اهداف خود خواهد رسید.»
«بدون تردید خون به ناحق ریختهی این شهید مظلوم به سرعت اثر خواهد کرد و دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را
خواهد گرفت… خداوند متعال ازخون بیگناه نمیگذرد و خون به ناحق ریخته،
بسیارسریع دامان سیاستمداران و مجریان این رژیم را خواهد گرفت… جهان اسلام و همهی دنیا باید نسبت به این قضیه
احساس مسئولیت کنند.»
موهبت الهی
روزی مردی خواب دید که مرده و پس از گذشتن از پلی به دروازه بهشت رسیده است.
دربان بهشت به مرد گفت:
برای ورود به بهشت باید صد امتیاز داشته باشید، کارهای خوبی را که در دنیا
انجام داده اید، بگوئید تا من به شما امتیاز بدهم.
مرد گفت: من با همسرم ازدواج کردم، 50 سال با او به
مهربانی رفتار کردم و هرگز به او خیانت نکردم.فرشته گفت: این سه امتیاز.
مرد اضافه کرد: …. من در تمام طول عمرم به خداوند اعتقاد داشتم و حتی دیگران را هم به راه راست
هدایت می کردم.
فرشته گفت: این هم یک امتیاز. مرد باز ادامه داد: در شهر نوانخانه ای ساختم و کودکان
بی خانمان را آنجا جمع کردم و به آنها کمک کردم.
فرشته گفت: این هم دو امتیاز.
مرد در حالی که گریه می کرد گفت: با این وضع من هرگز نمی توانم داخل بهشت شوم مگر اینکه خداوند
لطفش را شامل حال من کند.
فرشته لبخندی زد و گفت : بله، تنها راه ورود بشر به بهشت موهبت الهی
است و اکنون این لطف شامل حال شما شد و اجازه ورود به بهشت برایتان صادر شد !
آیه تطهیر چگونه شامل چهارده معصوم میشود؟
گاهى اشکال مى شود که آیه تطهیر تنها دلالت بر عصمت پنج تن دارد و نمى تواند عصمت سایر ائمه را اثبات کند؛ در
پاسخ مى گوئیم:
اوّلا: حصر در آیه تطهیر اضافى است نه حقیقى. حصر اضافى نسبت به عده اى خاص است و مطلق نمى باشد. در
مورد آیه تطهیر، حصر به لحاظ همسران و دیگران است؛ یعنى این پنج تن ـ نه همسران ـ مشمول آیه تطهیرند و این
منافات ندارد با این که افرادى از قبیل همین پنج تن مشمول آیه تطهیر باشند؛ همان گونه که پیامبر(صلى الله علیه
وآله) کلمه اهل بیت را در حدیث ثقلین به طور عموم به کار برده است.
ثانیاً: در زمان نزول آیه، از چهارده معصوم همین پنج تن بیشتر نبودند و پیامبر(صلى الله علیه وآله) کسا را روى
خود و آنان انداخته، آیه نازل شد که طبیعتاً خطاب به آنان بود. اگرچه منافاتى ندارد، شامل افرادى مثل آنان نیز بشود؛
خصوصاً آن که حکم در آیه بر عنوان «اهل بیت» آمده است و از آنجا که در هر زمان احتیاج به امام معصومى است،
لذا افراد دیگرى نیز که عنوان اهل بیت بر آنان صادق است، مشمول آیه تطهیرند.
ثالثاً: روایات فراوانى از طرق شیعه و سنى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) وارد شده که امامان بعد از من، دوازده
نفرند و چون امام باید معصوم از هر خطا و گناه باشد پس باید سایر امامان نیز معصوم باشند.
رابعاً: براى اثبات عصمت سایر امامان(علیهم السلام)، اثبات عصمت یکى از آنان کافى است؛ زیرا به طور قطع هر
یک از امامان بر امام بعد خود وصیت کرده و او را امام معصوم بعد از خود معرفى کرده است؛ و چون با آیه تطهیر
عصمت امام على(علیه السلام) و امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) را ثابت کردیم اگر اینان بر امام بعد از خود
تصریح کردند عصمت او نیز با این نصّ ثابت خواهد شد.
خامسا: بر اساس روايات، چهارده معصوم ـ عليهم السّلام ـ همه يك نور هستند و امتيازي به يكديگر ندارند، لذا وقتی
می گوییم آیه تطهیر در شان اهل بیت نازل شده است به این معنی است که در شان تمام چهارده معصوم علیهم السلام
نازل شده است.
به این مطلب امام سجاد علیه السلام در روایتی اشاره فرموده است:
نقل شده وقتي اسراء را به شام ميبرند، برخي به اسراء طعنه ميزنند. پيرمردي ميگويد شما از اسراي كدام قبيله
خارجي هستيد. امام سجاد (عليه السلام) ميفرمايد: آيا قرآن خواندهايد؟ گفت: بله. فرمود: آيا آيه شريفه:
إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا (سوره احزاب/آيه33)
را خواندهايد؟ گفت: بله، ولي به شما چه ربطي دارد؟! مگر شما اهل بيت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)
هستيد؟ امام سجاد (عليه السلام) فرمود: اهل بيت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ما هستيم و اين آيه در
شأن ما نازل شده است.
چرا خداوند در قرآن کریم عبارت « إنّ الله علی کلّ شیءٍ قدیرٌ» را این همه به کار برده
است؟
در تکرار این آیه و آیات دیگر حکمت های مختلفی ذکر شده است:
الف:تكرار يك آيه ميتواند به جهت مبالغه و تأكيد باشد. بعضي از مفسران بر اين اعتقادند كه يك آيه در هر بار تكرار،
معناي ويژه اي را القاء ميكند.( تفسير نمونه، ج 25، ص 431. )
ب:تكرار، يكي از فنون فصاحت است كه بعضي مواقع براي فهماندن و مؤثرتر كردن مطلب بسيار مهم است;خداوند
متعال، در جاهايي كه لازم بوده مطالب را بيش از يك بار به ما انسانهاي فراموش كار و غافل گوشزد كند، آيات خود را
تكرار فرموده است.( تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 23، ص 114ـ115، نشر دارالكتب
الاسلامية)
ج: اين عبارت در خيلي جاهاي قرآن خطاب به عموم است و حال آنکه همه انسانها در ايمان به خدا يکسان نيستند.
ايمان يک امر مشکک است. از ميان انسانها، برخي در بسياري از مواضعي که قرار مي گيرند به قدرت خدا شک
دارند و برخي شک ندارند و برخي هم تنها به بخشي از قدرت خدا ايمان دارند. از اينرو اين آيه در جاهاي مختلف قرآن
تکرار و تأکيد شده و قدرت خدا را به صورت مطلق و در برابر همه چيز توصيف کرده است.
د: اگر هم بخواهيد آن را تکرار حساب کنيد، مي توان گفت تکرار نيست؛ بلکه معراج و تعميق است. وقتي که شما يک
کتاب را براي دفعه اول مطالعه مي کنيد، کلياتي از مطالب آن را متوجه مي شويد و به خاطر مي سپاريد. اما حتماً اين
را تجربه کرده ايد که در تکرار مطالعه يک مطلب در دفعات بعدي، نکات ظريف تري به چشم مي خورد و اين به خاطر
تمرکزي است که در دفعات قبلي پيدا کرديد و در تکرار مطالعه، مجال دقت بيشتر در باطن آن مطالب را داريد و به
معرفت بيشتري دست پيدا کرده، متوجه ظرافتهاي بيشتر و جديدتر در آن مطالب مي شويد. تکرار ( ان الله علی کل
شیء قدیر) نيز ميتواند چنین نقشی داشته باشد.
ما هستیم که دیگه هرگز امام مسلمین نگران نشود .
اعتقاداتمان را چند می فروشیم؟
مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار.
تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که
برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت : چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه !
آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی …
گذشت و به مقصد رسیدیم .
موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت آقا از شما ممنونم .
پرسیدم بابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم
اما هنوز کمی مردد بودم .
وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم .
با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم .
فردا خدمت می رسیم
تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم …
این ماجرارا که شنیدم دیدم چقدر وضع ما مذهبی ها خطرناک است . شاید بد نباشد که به
خودمان باز گردیم و ببینیم که روزی چند بار و به چه قیمتی تمام اعتقادات و مذهبمان را می
فروشیم ؟!
مصلحت
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت. وزیر همواره میگفت : هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست.
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید، وزیر که در آنجا بود گفت :
نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست ! پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در
برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد…
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و
وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد، در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیله ای رسید که
مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا
تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست!!!آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما
ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص
دارد، به انگشت او نگاه کنید !!! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد.
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت : ا کنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست
چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگی ام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی
برای تو داشت؟!! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید، اگر من به زندان نمی افتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم
در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای
من مفید بود!!! ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند استتصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است
اما همیشه به سود ما می باشد.
ا
اگر امر به معروف هم می خواهی بکنی…
اگر امر به معروف هم می خواهی بکنی خیلی آهسته، مثل آینه باش.
آینه داد نمی زند یقه ات بد است
وقتی روبروی آینه می ایستی جیغ نمی کشد بگوید چرا موی سرت اینجوری است؟
خیلی سکوت محض است، آهسته، هیچ کس خبردار نیست، جز تو و آینه …
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو . . .
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید . . .
خدا فرمود خلق نکردم مگر برای عبادت!
در ضمن میدانست که چه کسانی عبادت نخواهند کرد. پس چرا آفرید؟
اگر غیر از این بود، جای تردید و شبهه بود. چرا که معنایش این میشد که خدا نمیدانست چه میشود، آفرید تا بداند چه
میشود؟یا نمیدانست که چه کسی چه خواهد کرد و چه خواهد شد، پس آفرید تا بداند که چه خواهد کرد و چه خواهد شد؟
و اینها همه [العیاذ بالله] حمل نادانی بر خداوند علیم و منان است. اگر چنین نباشد (خدا عالم نباشد)، خدا هم میشود مثل
مخلوقاتش و علمش مسبوق به جهل میگردد.
الف - «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» (الذاریات، 56) - و جن و انس را نيافريدم جز براى آنكه مرا بپرستند.
بدیهی است وقتی انسان از نگاه بنده و مخلوق نیازمند و فقیر به ظاهر این آیه مینگرد، این سؤال برایش پیش میآید که
چرا؟ مگر خدا نیازمند به عبادت جن و انس است و با این عبادت چیزی به او اضافه میشود؟
این نگاه به خالق، عین نگاه مخلوق به مخلوق است. چرا که ما انسانها معمولاً هر کاری میکنیم، به خاطر حصول
نتیجهای است که به آن نیازمندیم. در واقع ناقص، محتاج و فقیریم و بالتبع کاری میکنیم که نقصی در ما مرتفع شده و
گامی به سوی کمال برداریم. که آن هم بالتبعِ عشق فطری به کمال (خداوند) صورت میپذیرد.
اما، ما فقیریم، خدا که غنی و بینیاز است و هر کس را به هر شکلی که بخواهد خلق میکند و از بین میبرد و این برای
کار سختی نیست، لذا معلوم میشود که به مخلوقش و عبادت او هیچ نیازی ندارد؟ چنان چه فرمود:
«يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ * إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ * وَمَا ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ بِعَزِيزٍ» (فاطر، 15 تا 17)
ترجمه: اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز ستوده است * و اگر بخواهد شما را مىبرد و خلقى نو [بر سر كار] مىآورد * و اين [امر] براى خدا دشوار نيست.
اینها سؤالات و شبهات ذهنی همه به خاطر آن است که معمولاً اذهان معنای درست و صحیحی از «عبادت» و مفهوم
ژرف آن درک ننمودهاند و گمان میکنند که عبادت یعنی انجام دستوراتی چون: نماز، روزه، حج، جهاد و … . در حالی
که اینها همه از مصادیق و مظاهر عبادت است و روح عبادت عبارت است از «تعلق و وابستگی» که در فارسی به آن
«بندگی» میگوییم.
انسان چون ذاتاً نیازمند، ناقص و فقیر است (همه مخلوقات چنیناند و هستی و کمال محض فقط ذات باریتعالی است)، با
عقل و فطرت خود مییابد که «متعلق و وابسته به غیر است». این «غیر»ی که انسان خود را متعلق، وابسته و بندهی او
میداند، میشود «إله، معبود و معشوق» انسان. و آدمی معشوق را که کمال است، هدف گرفته، عاشقش میشود و به
سوی او میرود. خواه معشوق حقیقی «الله» را شناخته باشد و خواه إله کاذبی را معشوق حیقیقی فرض کرده و همه
محبتش را به او اختصاص داده باشد:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّله …» (البقره، 165)
ترجمه: و برخی از انسانها، همانندهایی برای خدا بر می گزییند، آنها را دوست دارند مانند دوست داشتن خدا، و کسانی که ایمان آوردهاند، شدت (اوج) محبتشان الله است.
لذا خداوند متعال نبی درونی (عقل) و نبی بیرونی (انبیاء) را با وحی گسیل داشته تا به انسان متذکر گردند که هیچ
مخلوقی إله نیست و اساساً الهی نیست به غیر از الله جل جلاله. «لا إله الا الله» و نباید خودت را به هیچ چیزی متعلق،
وابسته و عاشق نمایی به جز من، تا به رشد رسی.
ب – در مورد علم خدا و سؤالات و شبهاتی پیرامون «اگر خدا می دانست، پس چرا …» باید به چند نکته مهم دقت شود:
اول آن که علم خدا (العیاذ بالله) مسبوق به جهل نیست، که چیزی را نداند، سپس کاری کند تا بداند. دوم آن که علم و
دانستن مانعی برای تحقق آن نیست. اگر به معانی «علم، عالم و معلوم» دقت شود، بیشترِ این سؤالات مرتفع میگردد.
علم، آگاهی است، عالم دارندهی علم و آگاهی است و معلوم، تحقق علم و آگاهی در عالَمِ واقع است.
علم خدا محدود به وجود ملائک، یا آسمانها و زمین نیست که بگوییم تجلی و تحققش همین کائنات هستند. هم چنین فقط
محدود و مختص به نتیجه کار نیست که بگوییم میداند چه کسی به بهشت میرود یا به جهنم. بلکه علم دارد که انسان را
چگونه آفریده است؟ علم دارد که به او عقل، اراده و اختیار هم داده است. علم دارد که انبیا و هادیان درونی و بیرونی نیز
برایش فرستاده است، علم دارد که امکانات استفاده بهینه از نعمات را هم داده است … و نیز علم دارد که او از عقل،
فطرت، نبی، کتاب، هادی، اختیار، اراده، امکانات و نعمات خود چگونه استفاده خواهد کرد. و این علم باید در عالم
بیرون نیز محقق [معلوم] گردد.
اگر امام زمان(عج)ناظراعمال ماست واعمال به ايشان عرضه میشود«ستار
العیوب»بودن خداچه ميشود؟
پيامبر و امامان ،علیهم السلام، از اعمال همه امت آگاه مي شوند، يعني، خداوند، از طرق خاصّي اعمال امت را بر آنان
عرضه مي دارد. روايات، در اين زمينه، بسيار است. قبل از آوردن حديث، براي تاييد موضوع، آياتي را كه به
موضوع عرض اعمال بر پيامبر و امام دلالت دارد، مي آوريم. خداي سبحان در قرآن مجيد مي فرمايد: «و قل اعملوا
فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون ؛ بگو عمل كنيد، خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را مي بينند»
از طرفي، نبي مكرّم اسلام ،صلی الله علیه و آله و سلم، شاهد و گواه امت است: «يا أيها النبي إنا ارسلناك شاهداً»
«فكيف إذا جئنا من كل أمۀ بشهيد و جئنا بك علي هؤلاء شهيداً»؛ حال آنان چه گونه است آن روز كه براي هر
امتي، گواهي بر اعمالشان مي طلبيم و تو را گواه بر اعمال آنان قرار خواهيم داد.
مرحوم علامه طباطبايي در تفسير الميزان مي گويد: «هر عملي كه انسان انجام مي دهد، از خير يا شر، خدا و
رسولش و مؤمنان، حقيقت عمل خير يا عمل شر را مشاهده مي كند»
منظور از «مؤمنون» در آيه ی105 از سوره ی توبه ائمه ،علیهم السلام، هستند. يعقوب بن شعيب گويد: از امام
صادق ،عليه السلام، درباره آيه «قل اعملوا فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون» پرسيدم. فرمود: «مؤمنان ،
ائمه هستند.».پس اعمال انساني، از خير و شر، به رسول خدا و ائمه ،علیهم السلام، عرضه مي شود. ابوبصير از
امام صادق ،علیه السلام، نقل مي كند: در هر بامداد، كردار بندگان نيكوكار و فاسق بر رسول خدا ،صلی الله علیه و آله
و سلم، عرضه مي شود. پس برحذر باشيدازكردارناشايست. همين است معناي قول خداي تعالي «قل اعملوا فسيري الله
عليكم ورسوله …» بنابراين، پيامبر و امامان علیهم السلام، از حقيقت اعمال بندگان، با خبر هستند و اعمال آنان را
مشاهده مي كنند.
معناي ستار بودن خدا، آن است كه اعمال انسان ها را از ديگر انسان ها مي پوشاند تا آبروي آنان حفظ گردد. پيامبر و
ائمه ،علیهم السلام، مظهر اسماء و صفات الهي هستند و همانگونه كه خداوند، ناظر بر اعمال مردم است، پيامبر و
ائمه نيز چشم خدا در ميان خلق هستند و اعمال آنان را مي بينند. آن روايتي نیز كه فرموده است، خدا، اعمال را حتي
از چشم پيامبر مخفي مي كند، به مواردي خاص اشاره دارد تا رحمت بيكران الهي را به تصوير كشد.
ضمن آن كه نظارت پيامبر و امام بر اعمال مردم، همانند نظارت خداوند، آثار سازنده فراواني دارد؛ يعني، همانگونه كه
ستّاريت پروردگار، برای تربيت و رشد مردم است، عرضه اعمال مردم بر پيامبر و ائمه نيز در همين جهت است؛ زیرا،
آنان، هادیان امت از طرف خدایند و فیض الهی از طریق آن بزرگواران بر بندگان نازل می شود. بنابراين، هيچ تنافي و
تناقضي مشاهده نمي شود.
آيا خداوند قادر است مثل خود را به وجود آورد؟
با توجه به معنى «قدرت» پاسخ به اين پرسش روشن مىشود. قدرت عبارت است از
مبدئيت فاعل مختار براى كارى كه ممكن است از او سربزند. هر قدر فاعل از نظر مرتبه
وجودى، كاملتر باشد، داراى قدرت بيشترى خواهد بود و طبعاً موجودى كه داراى كمال
بىنهايت باشد، قدرتش نامحدود خواهد بود. امّا بايد توجه داشت كه كارى كه متعلّق قدرت
قرار مىگيرد، بايد امكان تحقق داشته باشد. پس چيزى كه ذاتاً محال يا مستلزم محال باشد،
مورد تعلق قدرت واقع نمىشود. قدرت داشتن خدا بر هر كارى، بدين معنا نيست كه فى
المثل بتواند خداى ديگرى را بيافريند، زيرا خدا آفريدنى و مخلوق نيست. اين مطلب مانند
آن است كه بتواند عدد «2» را با فرض «2» بودن، از عدد «3» بزرگتر كند يا فرزندى
را با فرض فرزند بودن، قبل از پدرش خلق كند. اگر قرار است خداى ديگر، خدا باشد و
طبعاً خالق و غيرمخلوق، چگونه مىتواند به دست خالق ديگرى به وجود آيد؟ اين امر محال
ذاتى است و از حوزه تعلق قدرت تخصصاً خارج است.
-
آیا توسل به اولیاء خداوند و واسطه قراردادن آنان برای دعا و
طلب حاجت شرک است و با قرآن منافات دارد؟
سيره مسلمانان و توسل
افزون برآنچه ياد شد سيره مسلمانان از صدر اسلام تاكنون برتوسل به پيامبر(صلی الله علیه و آله) بوده بدون اين كه
در ذهنشان خطور كند كه كار حرامى انجام مىدهند يا به شرك آلوده مىشوند.
انس نقل مىكند كه خليفه دوم در سالى كه قحطى به اوجش رسيد به عباس عموى پيامبر(صلی الله علیه و آله) براى
طلب باران متوسل شد و گفت:
پروردگارا! ما به پيامبرت (صلی الله علیه و آله) متوسل مىشديم، تو باران را بر ايمان فرود مىآوردى. اكنون به
عموى پيامبرت (صلی الله علیه و آله)متوسل شده به سوى تو روى مىآوريم. ما را از بارانت سيراب كن.
امام شافعى هنگامى كه در بغداد بود كنار ضريح امام ابوحنيفه مى آمد زيارت مىكرد و سپس براى بر آورده شدن
حاجات بدو متوسل مىشد.